خوب در این قسمت اول از قسمت قبل نشون میده که چان سو اون پیشونی بندی که دونگ یی به درخت بسته بود رو میبینه وش روع میکنه به گشتن برای پیدا کردن دونگ یی و بعد دونگ یی در حین برگشت به قصر متوجه میشه که اون پیشونی بند …
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت بیست و سوم (۲3) مختارنامه
ابراهیم با قدرت هر چه تمام با آنها می جنگد. از طرفی برای شمر خبر شکست از ابراهیم و همچنین مرگ بن مضارب را می دهند، شمر عصبانی می شود،بن مطیع او را احضار می کندو شبث نیز حضور دارد بن مطیع با وعده و وعید از آنها می خواهد که با رشادت بجنگند. مختار، ابراهیم، بن انس از سه طرف وارد کوفه می شوند، مختار نگران تیراندازان است امّا کیان به مختار می گوید که بسیاری از آنان از نیروهای خودی هستند. ابراهیم نیز با گروه پسر بن مضارب مواجه می شود و در نبرد پسر بن مضارب را می کُشند، در جبهۀ دیگر بن انس با دشمنان درگیر شده، در کل اوضاع به نفع یاران مختار است. امّا در جبهه ای که بن اَنس مشغول است اوضاع وخیم می شود، یکی از یاران بن انس کشته می شود و آنها مجبور می شوند عقب نشینی کنند، چند نفر از آنها را نیز اسیر کرده به نزد شبث می آورند، شبث دستور کشتن آنها را می دهد .
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت ششم (6) مختارنامه
مسلم بن عقیل حال خوشی ندارد، یاران مختار شبانه او را به منزل مختار در کوفه می رسانند مسلم به هوش می آید، مختار خود را به او معرفی می کند، مسلم او را شناخته و بی طرفی او در ماجرای امام حسن را به یاد می آورد، مختار دوباره …
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت اول (1) مختارنامه
خلاصه قسمت اول (1) مختارنامه
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت سی و پنجم(۳۵)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که موهیول ودوجین اماده جنگ شدند و همین اول کار گویو با چند سرباز قصد داره یکی ازاردوگاه های بویو رو بگیره و با یک حمله ی برق اسا اردوگاه بویو رو میگیرهو اکنون ادامیه ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت سی و چهارم(۳۴)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که موهیول به بویو رفت و بعد از مراسم به دیدن دوجینرفت و دوجین هم بهش گفت به خاطر یون و هودونگ به بویو اومدی و اکنون ادامیه ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت سی و سوم(۳۳)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که موهیول فهمید یون وپسرش تو بویو هستند و مارو هم گفتکه یون خوشبختی تو رو می خواد و برای همین چیزی به تو نگفته که موهیولعصبانی شد و گفت بس کن و اکنون ادامه ی ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت سی و یکم(۳۱)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که موهیول پایتخت رو پس گرفت و باگیوک هم فرار کرد اماحال یوری یکدفعه بد شد و موهیول بالا سرش اومد و یوری هم گفت انگار دارمنفسهای اخرم رو میکشم و به موهیول گفت منو ببر معبد و اکنون ادامیه ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت بیست و هفتم(۲۷)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که باگیوکشورش کرد و به سمت پایتخت راه افتاد و خبرش رو برای موهیول اوردند وموهیول دستور داد تمام درهای ورودی به پایتخت رو ببندند و اکنون ادامیه ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت بیست و ششم(۲۶)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که موهیول با یی جی ازدواج کرد اما به اون محل نمیگذاشت و مارو موهیول رو به روستایی اورد تا یون رو ببینه و تو یه خونه یروستایی موهیول یون رو دید و اکنون ادامه ی ماجرا ….
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت بیست و چهارم(۲۴)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که یوری به موهیول گفت می خوام یوجین رو ولیعهد کنم وموهیول هم گفت به یوجین کمک می کنم و بعد به مرز رفت تا جلوی گروههایی کهمی خواستند به بویو بروند رو بگیرند و در این بین ارتش بویو هم رسید واکنون ادامه ی ماجرا ...
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت بیست و یک(۲۱)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید كه موهیول برای بررسی مرز رفت و می خواست برگردد كهگویو براش خبر اورد جنگ بین بویو و گوگوریو شروع شده و اكنون ادامه ی ماجرا ....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت سیزده(۱۳)سرزمین بادها
سريال ديدني سرزمين بادها ادامه افسانه جومونگ سرزمين بادها شرح حال پسر يوري نوه جومونگ مي باشد…
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت دهم(۱۰)سرزمین بادها
تو قسمت قبل دیدید که تسو سایه های سیاه(اشباح سیاه) رو احضار کرد و به دوجین گفت باید کسی رو برای اون بکشه ودوجین می پرسه کی؟که رئیس بایگانی میگه وقتش که برسه می فهمین. یون (همون یئون) به پدرش میگه برای چیشاه تسو خودشو قایم می کنه؟ و وساجا میگه من باید حتما اونو ببینم و بایون می رن که رئیس بایگانی میگه شاه منتظرتون است....
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت اول (۱) سرزمین بادها
شاه یوری بر روی کوهی ایستاده و به دور دست نگاه میکنه و به فرمانده ارتشش میگه خودش به سوارنظام فرمان حمله رو میده. در طرف دیگر در قصر سریو ( خواهر موهیول ) به مادرش که درد میکشه نگاه می کنه و ناراحت میشه که برادرش هامیونگ می یاد …
بیشتر بخوانید »خلاصه قسمت چهل و هشتم (48) امپراطور دریا
با دستگیر شدن جانگ هوا گونگ بوک و یوم جانگ سخت در فکر میباشند که چگونه نجاتش دهند گونگ بوک شب هنگام که بیرون میرود یوم جانگ را در حال فکر کردن میبیند
بیشتر بخوانید »